اپیزود صد و چهل و چهارم :

زندان آلکاتراز | فرار به سوی زندگی

«ده سال پیش من تو یه رستوران بودم تو آلاباما. دو نفر اومدن سر به سرم گذاشتن، این اولین اشتباهشون بود. چاقو کشیدن، این دومین اشتباهشون بود. چاقوکشی بلد نبودن؛ این آخرین اشتباهشون بود.» همین روایت کوتاه، روایت چند اشتباه زنجیره‌ای، می‌تونه زندگی یه آدم رو نابود کنه، گاهی با پایان دادن به زندگی، یه زندگی رو نابود می‌کنه و گاهی بدون پایان یافتن زندگی، یه زندگی می‌تونه که نابود بشه. وقتی کسی وارد زندان می‌شه تا باقی عمرش رو اونجا بگذرونه، عملاً دیگه زندگی نمی‌کنه! حالا اگر این زندان، یکی از مخوف‌ترین زندان‌های دوران معاصر بشر باشه، حتماً رسیدن به پایان مسیر زندگی خیلی راحت‌تره. مثل زندانیان محبوس در آلکاتراز که به محض ورود به این مکان پروحشت، دیگه زندگی نمی‌کردن، فقط زنده بودن! ما در این قسمت از مورخ رفتیم سراغ داستان این مکان ترسناک، زندان آلکاتراز.